کد مطلب:301561 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

پایداری و استقامت حضرت زینب


علامه مقَرّم گوید: زنها گفتند: شما را به خداوند سوگند می دهیم كه ما را از كنار اجساد كشتگان عبور دهید، هنگامی كه چشمشان بر پیكرهای پاره پاره شده افتاد در حالی كه نیزه ها بر ابدانشان میخ كوب و شمشیرها از خونشان رنگین و اسبها لگد كوبشان كرده و آنان را درهم كوبیده بودند، شیون و ناله سر داده و بر سر و صورت زده و زینب علیهاالسلام فریاد برآورد، وامحمدا، ای رسول خدا این حسین است كه بدینسان برهنه افتاده و به خاك و خون آغشته و رگ و پیوندش از هم گیسخته است و اینها دختران تو هستند كه به اسارت می روند و فرزندان تویند كه كشته گشته اند، در این حال هر دوست و دشمنی بر حالشان گریست به گونه ای كه حتی از دیدگان اسبها اشك سرازیر شده و بر دست پایشان فروریخت.

بعد دستها را زیر بدن برادر برده و به طرف آسمان بلند كرده و گفت:


«خدای من، این قربانی را از ما بپذیر»

این موضع گیری و این حالات نشان دهنده آنست كه بر تخت جلالت و شكوه نشسته و بسان برادر بزرگوارش با حفظ مراتب و درجاتی كه باید بین آن دو در نظر گرفت نسبت به این نهضت مقدس از او عهد و میثاق گرفته شده است.

هنگامی كه حضرت حسین علیه السلام تكلیف و وظیفه خود را به خوبی عمل كرده و از عهده آن بر آمد، زینب علیهاالسلام به انجام وظیفه و ماموریت خود پرداخت كه یكی از آنها همین بود كه قربانی خود را تقدیم حضور پروردگار نموده و آنرا معرفی نماید و بعد مشغول انجام بقیه وظایف خود گردد، و با توجه به وحدت مقام نوری و یگانگی عنصر و ریشه اصلی آن دو این وحدت در تعهد وظیفه چندان هم دور نیست.

حضرت سكینه بدن پدر را در آغوش گرفته و چنین نقل كرد كه در آن لحظه این كلمات را از آن حضرت شنیده كه می فرمود:


شیعتی ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونی

او سمعتم بغریب او شهید فاندوبونی


شیعیان من، هرگاه كه آب خوشگواری نوشیدید به یاد من باشید، و یا غریب و شهیدی را شنیدید بر من ندبه و گریه نمائید.

هیچ كس نتوانست او را از بدن پدر به دور سازد تا اینكه عده ای بر او جمع شده و به زور وی را از كنار بدن حضرت دور ساختند. و اما علی بن الحسین علیه السلام، هنگامی كه چشمش بر بدنهای بی سر آنان افتاد و در بین آنان جگر گوشه حضرت زهرا علیهاالسلام را به گونه ای دید كه از عمق فاجعه آسمانها شكافته و زمین از هم گسیخته و كوه ها فرومی ریخت، بر آن حضرت خیلی دشوار آمده ناراحتیش فزونی یافت، آثار این حالات در چهره اش نمایان شد زینب علیهاالسلام بر این حالت ترسیده شروع به دلداری و تسلای آن حضرت نمود با اینكه صبر خود حضرت به پایه ای بود كه كوه ها


همتای صبر و بردباریش نبودند، از جمله مطالبی كه به آن حضرت گفت این عبارات بود:

«ای یادگار جد و پدر و برادرم، به خدا سوگند آن چه كه پیش آمده تعهدی بوده كه خداوند از جد و پدر گرفته و خداوند متعال از مردمانی میثاق و عهد گرفته است كه فراعنه این زمین، آنان را نمی شناسند ولی آنان در بین ساكنان آسمانها معروفند، آنان این پیكرهای پاره پاره و این ابدان به خون آغشته را جمع آوری خواهند كرد و دفن خواهند نمود و در این سرزمین برای پدرت كه سالار شهیدان است پرچمی خواهند افراشت كه در گستره زمان و گذشت شب و روز آثارش محو نگردیده و فرسوده نخواهد گشت، پیشوایان كفر و رهبران گمراهی در محور نابودیش خواهند كوشید و جز ترقی و رشد اثری نخواهد داشت. [1] .


[1] مقتل الحسين 396- 399.